سخن روز

۱۳۹۸/۰۷/۱۴

خرد جمعی یا هوش جمعی (Common Sense)

خرد جمعی
خرد جمعی یا هوش جمعی برآیند نظرات گروهی از افراد به جای یک فرد متخصص است. خرد جمعی را حس عمومی یا عرف عام نیز ترجمه کرده‌اند. اما، برای تفهیم بیشتر موضوع ، می‌توان آن را به معنی«جان جمعی و روح جمعی» نیز تعریف کرد.
آنچه شگفت انگیز است و اصولا عبارت خرد جمعی را معنادار می‌کند این است همان اطلاعات کم‌ارزش و کوچک موجود در ذهن فرد فرد نظر دهندگان با بر روی هم نهاده شدن ناگهان به شکل واقعیتی سخت و با‌ارزش خود را بروز می‌دهد. به عبارت دیگر جمع تصویر درستی از آن‌چه که در جهان می گذرد دارد.
پژوهشگران بر این باور هستند که هوش جمعی از آنجا برمی آید که افراد گروه تا چه اندازه با یکدیگر همکاری می‌کنند. برای نمونه، گروه‌هایی که افراد آن را کسانی با "حساسیت اجتماعی" افزون تر تشکیل می دادند دارای خرد جمعی بالاتری بودند.
حساسیت اجتماعی به این ارتباط دارد که اعضا تا چه اندازه به خوبی احساسات یکدیگر را درک می‌کنند. همچنین در گروه‌هایی که یک فرد نقش چیره دارد، این گروه‌ها از هوش جمعی کمتری، در مقایسه با گروه‌هایی که در آن‌ها جریان بحث چرخش متعادل تری دارد، برخوردار هستند. به علاوه، تیم‌هایی که شمار زنان در آن‌ها بالاتر باشد حساسیت اجتماعی بیشتری نشان میدهند و در مقابل خرد جمعی آن‌ها در مقایسه با گروه‌هایی که تعداد زنان کمتری دارد بالاترمی باشد.
بحث حکم کسی که قتلی انجام می‌دهد، به مانند حکم کسی است که همه انسان‌ها را کشته است! نیز برپایه این منطق استوار است. یا برعکس اگر کسی به انسانی نیکی کرده باشد، مثل آن است که به بشریت نیکی کرده است!
در خصوص قضاوت «خرد جمعی» ذکر این مطلب ضروری است که نظر هر فرد دو عنصر را در درون خود دارد اطلاعات صحیح و غلط. اطلاعات صحیح (از آن رو که صحیح‌اند) هم‌جهتند و بر روی یکدیگر انباشته می‌شوند اما خطاها در جهات مختلف و غیرهم‌سو عمل می‌کنند لذا تمایل به حذف ‌یکدیگر دارند. نتیجه این می‌شود که پس از جمع نظرات آن‌چه که می‌ماند اطلاعات صحیح است.
در یک آزمایش معروف از حدود ۸۰۰ نفر خواستند که وزن یک گاو را حدس بزنند. وقتی میانگین جواب‌ها را حساب کردند، با یک درصد خطا درست بود. حالا حساب کنید یک متخصص چقدر باید دقیق باشد تا بتوانند چنین برآوردی را انجام دهد.

۱۳۹۸/۰۵/۲۷

صد سال پس از استقلال


افغانستان این روزها سالگرد صدسالگی استقلال این کشور از بریتانیا را تجلیل می‌کند. این استقلال در پی حمله امان‌الله پادشاه نوگرای افغانستان و وقوع جنگ سوم افغانستان و بریتانیا در 18 آگست 1919 مطابق 28 اسد بدست آمد.
بدون شک استقلال افغانستان براي همه ي اقوام باهم برادر و برابر اين مرز وبوم افتخار بسيار عظيم و بزرگ بوده و نمود غرور، غيرت و همت بلند آنان است. سالها است که از اين روز تاريخي توسط مردم عزتمند اين ديار گراميداشت به عمل آمده و تجليل مي شود اما سوال اینجاست که:
افغانستان درصد سال پس از استقلال خود، چی جایگاهی در بین کشورهای جهان دارد؟
صد سال پس از استقلال افغانستان
28 اسد سال 1398، شهر کابل رنگی تازه بخود گرفته است. جاده ها چراغانی، دیوار های مزین به سه رنگ بیرق افغانستان، تابلو های تبریکی استقلال در گوشه و کنار شهر نصب شده اند و بیرق کشور در جای جای کابل به اهتزاز در آمده است. اما آیا این هیاهو می تواند معنی واقعی جشن و استقلال را افاده کند. صد سال از استقلال این کشور گذشته است به این معنی که افغانستان در اختیار خود افغان ها بوده و دست خارجی در سرنوشت و مسیر حرکت شان دخیل نبوده است. اکنون کوتاه نظری خواهیم انداخت به وضعیت افغانستان در صد سال پس از استقلال:
سیاست: طی این صد سال افغانستان که در یکی از حساس‌ترین مناطق جهان موقعیت دارد، در فراز و نشیب سخت روزگار قرار داشته است. شصت سال اول را در صلح نسبی ولی فقر و عقب‌ماندگی گذراند و باقی را در 'اشغال مستقیم و جنگ‌های نیابتی' کشورهای بزرگ جهان و منطقه، فاجعه‌های بی‌سابقه بشری، ولی در عین زمان با پیشرفت‌های نسبی سپری نموده است.
طی این قرن، کشمکش‌های داخلی؛ زیادتر به خاطر قدرت طلبی‌ها و قوم‌گرایی‌های پیدا و پنهان، گاهی هم تحت پوشش منازعه درونی خاندان شاهی و ایدیالوژی‌های مختلف، چالش‌هایی را از درون برای کشور به بار آورده و سیاست خارجی افغانستان را متاثر ساخته است.
چهار دهه اخیر افغانستان اغلبا در جنگ های داخلی بین خود افغان ها سپری شد.
افغانستان توسط شوروی اشغال شد و پس از خروج ارتش سرخ بار دیگر افغان ها نتوانستند باهمدیگر پذیری در کنار هم زندگی کنند و دوباره جنگ داخلی شعله ور گردید.
با ظهور طالبان در افغانستان این کشور اعتبار سیاسی نسبی خود را نیز از دست داد. و پنج سال دوره سیاه طالبان، سیاست افغانستان را در پائین ترین حد ممکن تنزیل داد.
پس از واقعه یازدهم سپتامبر سال 2001 میلادی و شکست طالبان توسط امریکا و ناتو فصل جدیدی در سیاست افغانستان رقم خورد. اما خلاف آنچه انتظار می رفت در عمر 18 ساله دولت کنونی، همچنان سیاست داخلی افغانستان ناکارا و ناموفق است. تبعیض، فساد، انحصار قدرت، خود کامگی و خود فروشی سیاسیون به طور برجسته دیده می شود.
 هم اکنون دولت افغانستان سومین دولت فاسد جهان است.
امنیت: باوجود خشونت ها و بحرانهای حاکم در جهان، برای نخستین بار به تناسب سالهای قبل وضعیت صلح آمیزی نیز در نقاطی از جهان بهبود یافته است. اما در افغانستان اینگونه نیست.
جنگ‌های شدید میان نیروهای امنیتی و شورشیان طالبان و داعش در شماری از ولایت‌های افغانستان به خصوص در بغلان، بدخشان و کندز در شمال، قندهار، هلمند و ارزگان در جنوب و شماری از ولایت‌های شرقی جریان داردطوریکه کنترول و نفوذ دولت افغانستان به ۵۶ درصد از خاک این کشور کاهش یافته است، به گفته سازمان ملل در دو دهه اخیر، ۳۲ هزار نفر بر اثر جنگ در افغانستان کشته شده‌اند. تعداد غیرنظامیانی که در سال ۲۰۱۸ در افغانستان کشته شدند، از تمامی سال‌های ۱۸ سال اخیر که این کشور درگیر جنگ است، بیشتر بوده است.
تعداد غیرنظامیان کشته شده در سال ۲۰۱۸ نسبت به سال ۲۰۱۷ میلادی، ۱۱ درصد رشد داشته و به سه هزار و ۸۰۴ نفر رسیده است. هفت هزار و ۱۸۹ نفر نیز در این سال زخمی شده‌اند. بخش عمده این حملات توسط بمب‌گذاران انتحاری گروه‌های طالبان و داعش انجام می‌شوند.
هم اکنون که صدمین سالروز استقلال افغانستان تجلیل میشود هیچ نقطه ی در شهر کابل امن نیست.مساجد، دانشگاه ها، مراکز تعلیمی، باشگاه های ورزشی، صالون های عروسی، حد اقل یک بار مورد حمله قرار گرفته اند. در یک حمله انتحاری در یک هوتل عروسی فقط یک روز قبل از برگذاری جشن صد سالگی استقلال افغانستان، بیشتر 250 نفر کشته و زخمی شده اند.
در تازه ترین ردهبندی که از سوی انستیتوی صلح و اقتصاد منتشر شده که مقر آن در سیدنی استرالیاست جایگاه افغانستان در فهرست امن‌ترین کشورهای جهان سقوط کرده و در بین 163 کشور مقام 163 را بدست آورد و به قعر جدول رسیده است.

اقتصاد: اقتصاد افغانستان بر اثر جنگ‌های چندین دهه از هم پاشیده بود. تا سال‌های ۱۹۹۲میزان اقتصاد افغانستان تدریجاً در حال نزول بود. تا آنکه از سال ۱۹۹۵الی ۲۰۰۱ اقتصاد این کشور در زمین فرورفت.
 اقتصاد افغانستان به میزان قابل توجه پس از سال ۲۰۰۲ به نسبت کمک‌های بین‌المللی ازدیاد یافت. ۶۷٪ بودجه عادی دولت و ۱۰۰٪ بودجه قوای مسلح از طریق همکاری کشورهای خارج بخصوص ایالات متحده آمریکا پرداخته می‌شود. با قطع شدن چنین همکاری افغانستان وضع اقتصادی بدی را سپری خواهد نمود. بنا بر گزارش بانک جهانی رشد اقتصادی افغانستان در سال ۲۰۱۸ با کاهش یک درصد به پایین ترین حد از سال ۲۰۰۱ به این سو رسیده است. اقتصاد کنونی افغانستان جایگاه 39 را در بین 40 کشور آسیایی و مقام 152 جهانی را دارد.
 در گزارش که در 11 حمل سال جاری (1398) توسط مرکز آمار افغانستان منتشر شد نشان می‌دهد که نزدیک به ۵۲ درصد از جمعیت این کشور در فقر همه جانبه به سر می‌برند.
همچنان بانک جهانی که محیط تجارت و سرمایه گذاری را در ۱۹۰ اقتصاد جهان مورد بررسی قرار داده است، در گزارش سالانه خود گفته است که افغانستان در ردۀ ۱۸۳ و بدترین کشور آسیایی برای تجارت و سرمایه گذاری می باشد.
دانش و سواد : متاسفانه واقعيتهاي عيني در کشور، حاکي از وضعيت اسفبارو غير قابل انکار در ارتباط با بي سوادي است، چنانکه طبق آمار رسمي سازمان ملل متحد در سال 1396 ، 66 درصد مردم افغانستان از سواد محروم اند و 34 درصد با سواد اند که بيشتر آنها تنها توانايي خواندن و نوشتن را دارند. همچنين 90 درصد زنان و 63 درصد مردان در روستاها و قريه جات  بي سواد اند. در این کشور تنها بیشتر از ۳۰ درصد افرادی که بیشتر از ۱۵ سال سن دارند، باسواد می‌باشند.
 هم چنان به دلیل عدم تولید آثار علمى و محدویت در مراکز تحقیقی تا کنون دانشگاه‌های افغانستان نتوانستند در فهرست 1000 دانشگاه برتر جهان راه یابند.
با توجه به اين آمارافغانستان بدترين وضعيت را سپري نموده  و مدام درآتش سوزناک و خشن بي سوادي دست و پا مي زند.
قدرت نظامی: علی‌رغم مصرف میلیاردها دالر برای ایجاد یک نیروی نظامی موثر در افغانستان، مبارزه در این کشور ادامه دارد و نیروی نظامی افغانستان موفق به شکست دادن دشمنان خود نشده است.
بر اساس تازه‌ترین اطلاعات نشر شده توسط نهاد «گلوبال فایر پاور»ارتش افغانستان از میان 137 ارتش دنیا در رده 74 قرار گرفته است.
افغانستان در سال 2018 در فهرست این نهاد در رده 71 قرار داشت که با این حساب 3 پله سقوط کرده است.
صحت: با گذشت صد سال از استقلال افغانستان هم چنان با چالشهای دشوار صحی روبرو است این کشور از نظر درجه‌بندی در میان کشورهای جهان از نظر ارزیابی صحی بد‌ترین حالت را دارا می‌باشد، به گونه ای ‌که ۱۹۱ طفل زیر سن ۵ سال در هر ۱۰۰۰ طفل جان خود را از دست می دهد و نیز به همین ترتیب ۱۶۰۰ مادر در هر ۱۰۰۰۰۰ هنگام تولد فرزندان شان جان خود را از دست می دهند. به اساس سروی صورت گرفته در سال 2014 ارقام بالا و نیز مرگ‌ومیر حدود ۳۵ درصد تمام فوتی های کشور بخاطر مبتلا به بیماری های غیرساری می‌باشد.

افغانستان در رتبه 148 از نظر شاخص رفاه در جهان

موسسه تحقیقی لگاتوم در رتبه‌بندی سالانه‌اش از میان ۱۴۹ کشور، افغانستان را پس از یمن در ردیف ۱۴۸‌ ام قرار داده و به خاطر عملکرد ضعیف در تمامی حوزه‌های مورد مطالعه این پژوهش، دومین کشور نامرفه شناخته است. بر اساس این تحقیق، افغانستان در حوزه آزادی‌های فردی، آخرین کشور شده و در حوزه‌های سرمایه اجتماعی، مصئونیت و امنیت و حکومت‌داری، تا رتبه پنج بدترین رتبه این موسسه را اشغال کرده است.

سخن آخر:
جشن استقلال برای مردمی زیبنده است که بطور کامل از وابسته گی های خارجی فارغ بوده و در تمامی ابعاد زندگی مستقل باشند. اگر از آنهایی که استقلال را به یکدیگر مبارک باد میگویند بپرسید که آیا افغانستان هم اکنون استقلال دارد؟ بدون شک نخواهند توانست قاطعانه پاسخ مثبت دهند.

۱۳۹۸/۰۵/۱۵

شیخ آصف محسنی کی بود؟

محمد آصف محسنی فرزند محمد میرزا محسنی در ۵ ثور سال ۱۳۱۴ خورشیدی (اپریل ۱۹۳۶ میلادی) در شهر قندهار افغانستان زاده شد.
شیخ آصف محسنی
او تحصیلات ابتدایی را در قندهار شروع کرد و سپس در سال ۱۹۴۹ میلادی همراه با پدرش به پاکستان رفت و در شهر کویته پاکستان مرکز ایالت بلوچستان زبان اردو را آموخت و تحصیلات خود را ادامه داد.
در سال ۱۳۳۰ خورشیدی کارمند اطاق تجارت قندهار شد اما برای فراگیری علوم دینی، این شغل را رها کرد و به تحصیل پرداخت. سپس به ولسوالی (شهرستان) جاغوری رفت و به مدت یک سال در یک حوزه علمیه ادبیات و منطق را فرا گرفت.
در سال ۱۳۳۲خورشیدی به نجف در عراق سفر کرد و در مدت دو و نیم سال دروس مذهبی سطوح در آنجا به پایان برد.
آصف محسنی شاید نخستین فرد در میان روحانیون شعیه افغانستان باشد که رسما لقب آیت الله را کسب کرده است.
درجه آیت الله در دانش های مذهبی مبتنی بر فقه جعفری عالی ترین درجه است که روحانی برخوردار از آن حق اجتهاد و نوشتن رساله را برای پیروان خود دارد.
محسنی به دنبال کودتای کمونیستی هفت ثور افغانستان را ترک و به سوریه رفت و چند ماهی در شهر دمشق به تدریس علوم حوزوی پرداخت.
او سپس به ایران رفت و در ماه حمل سال ۱۳۵۷خورشیدی با جمعی از روحانیون افغانستان مقیم حوزه علمیه قم، حزب حرکت اسلامی افغانستان را تشکیل داد. حزب حرکت اسلامی مجموعه‌ای از گروه‌های کوچکی بود که رهبری آنها را آقای محسنی در دست گرفت و عملا به جهاد علیه نیروهای ارتش سرخ و حاکمیت طرفدار آن پیوست. با وجودی ماهیت شیعی حزب حرکت اسلامی او ارتباط خود را با گروه‌های مجاهدین سنی مستقر در پیشاور نیز حفظ کرد اگرچه برخی این اقدام او را نمی‌پسندیدند. حزب حرکت اسلامی به رهبری محسنی در بُعد نظامی بیش از ۱۰۰پایگاه نظامی در ۱۹ ولایت افغانستان ایجاد نموده و ده‌ها هزار نیروی مسلح را علیه قوای شوروی سابق سازماندهی و رهبری کرد.

او مخالفت خود را با جنگ های داخلی افغانستان که میان گروه های مجاهدین در گرفت رسما اعلام می کرد و تلاش هایی را هم به منظور آشتی دادن گروه های درگیر انجام داد که این تلاش ها به نتیجه ای نرسید. بعد از تصرف افغانستان به وسیله گروه طالبان، آقای محسنی کابل را ترک کرد و چند سالی مقیم شهر اسلام آباد پاکستان شد.

آصف محسنی دارای بیش از ۶۳ کتاب در امور مذهبی، سیاسی، فقه و… می‌باشد. مهم‌ترین تالیفات وی از این قرارند:
قرآن یا سند اسلام
فوائد دین در زندگانی و عقاید اسلامی
اقتصاد معتدل
روح از نظر دین
عقل و علم روحی جدید
تقریب مذاهب از نظر تا عمل
روش جدید اخلاق اسلامی
توضیح المسایل طبی (پزشکی)
زن در شریعت اسلامی
جنگ در تاریکی (شیعه و سنی چه فرقی دارند)
مهدی موعد(عج)
تصویری از حکومت اسلامی در افغانستان
خواست شیعیان افغانستان
جوان و دوره جوانی
قضاء و شهادت
دین و اقتصاد


از مهم‌ترین اقدامات وی در کابل، ساخت حوزه بزرگ علمیه خاتم النبیین، احداث دانشگاه خاتم النبیین، احداث شبکه تلویزیون تمدن، احداث شورای علمای شیعه افغانستان، احداث شورای اخوت اسلامی افغانستان و رسمیت مذهب جعفری در قانون اساسی افغانستان می‌باشد.
آقای محسنی عمدتا به دلیل موعظه ها و تاکیدش بر فراگیری دانش مدرن به وسیله زنان و مردان در میان روحانیون افغانستان شهرت داشت و از طرفدارن مهم سیاست عدم تمایزهای ذاتی میان مذهب تشیع و تسنن بود. او همچنان به مبلغ اتحاد شیعه و سنی نیز معروف بود و از این رو در بین اهل تسنن افغانستان نیز محبوبیت زیادی داشت.
محمد آصف محسنی در ۱۴ اسد ۱۳۹۸ در اثر بیماری در کابل درگذشت.



۱۳۹۸/۰۳/۲۰

مسلمانان بی خدا


از آخرین پیام آسمان به زمین بیشتر از 1400 سال می گذرد. چهارده قرن پیش خالق بشر و آفریننده هستی مجموعه کامل از دستورات و رهنمایی خود را به همراه معرفی نامه خود و مخلوق خود به زمین فرستاد. و توسط پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه وسلم برای جهانیان عرضه نمود. امروز این پیام و مجموعه را بنام قرآن می شناسیم.
اکنون چهارده قرن پس از آن، اسلام بیشتر از 1.600.000 پیرو دارد. بهتر است بگویم نزدیک به دومیلیارد نفر که ادعا می کنند از قرآن و اسلام پیروی می کنند. اما چیزی که تقریبا در زندگی هیچ مسلمانی وجود ندارد پیروی از دستورات قرآن است. به یقین می توان گفت که در خانه هریک از مسلمانان عصر حاضر یک نسخه از قرآن شریف با چاپ خوانا، صفحات مزین و منقش، جلد زیبا و در هفت پوش وجود دارد و در بلند ترین مکان نگهداری میشود. اما بیش از 90 درصد مسلمانان قادر به خواندن متن عربی آن نیستند و بیش از 99 درصد از مسلمانان معنی و مفهوم آیات و نوشته های قرآن را نمی دانند.
به عنوان نمونه کشور که من در آن زندگی میکنم بیشتر باشندگان آن مسلمان هستند. در اینجا مسلمان بودن تنها به نام است وهمه چیز در گفتار خلاصه شده و کردار مسلمانان کاملا بر عکس است. هر چند نمیتوان بخش عبادات اسلامی را در این قالب انداخت اما عبادت که باعث اصلاح فرد نشود به غیر از خسته گی حاصل دیگری ندارد.
از گروه های تندروی اسلامی همانند طالب و داعش شروع میکنم همان های که زیر بیرق اسلام و تحت شعار لا اله الا الله جان هزاران انسان بی گناه را گرفتند و میگیرند. تمام گروه های اسلامی که در هر گوشه از ممالک اسلامی فعالیت می کند بدون توحش، کشتار، قتل و غارت دستاورد دیگری ندارند. هر چند این گروه ها توسط تعدادی از مسلمانان پذیرفته نشده اند و آنها را معرف مسلمانان نمی دانند. اما بدون شک  چه بپذیریم یا نه آنها جزئی از جامعه مسلمانان امروزه هستند و با اینکه به خدا باوردارند و به گمان خودشان برای خدا می جنگند اما خدا در زندگی شان وجود ندارد. قتل و کشتار در اسلام جایی ندارد و صراحتا میتوان گفت که کلمه اسلام به معنی صلح بوده و جنگ از نظر اسلام مردود است.
از این گروه ها که بگذریم و فرض کنیم که این ها تعدادی از مسلمانان فریب خورده هستند، در خود جامعه مسلمانان هم لایتناهی حوادث و اتفاقات به وقوع می پیوندد که از یک خداباور انتظار نمی رود.
ترتیب این مقاله مصادف است با 23 روز از رمضان سال 1440 هجری قمری. در اسلام ماه رمضان ماه عبادت و خدا ترسی است. روز ها روزه گرفتن و شبها نماز خواندن.
اما در کشور من ماه رمضان فقط در روزه و نماز خلاصه میشود. از تورم 50 درصدی و افزایش قیمت ها در ماه رمضان که بگذریم. و اگربرخورد های خشن و چهره های افسرده مسلمان را در نظر نگیریم شاهد حوادث هستیم که انسان را متحیر میسازد. و بدون شک از خود خواهد پرسید چگونه ممکن است کسی که بخدا باورد دارد دست به همچنین کاری بزند.
در جریان ماه رمضان کنونی در کشور منفور که من زندگی میکنم و در مدت کمتر از بیست روز:
-          قتل عام یک خانواده هفت نفری به شمول دو کودک و یک خانم حامله در شهر کابل
-          تجاوز گروهی هشت نفری بر یک خانم قابله در سمنگان در حضور پدر و همسرش
-          ترور یک خانم خبر نگار در شهر کابل
-          و ...
اگر اتفاقات فوق را حوادث عادی بخوانید و مدعی شوید که ممکن است چنین موضوعات در هر اجتماعی رخ دهد. چگونه میتوان فساد مالی و گسترده در ادارات و دفاتر حکومتی را خدا باورانه جلوه داد. کارمندان مرتشی وفاسد این ادارات در اجتماع مسلمانان زندگی می کنند و جزئی از آن هستند. آیا کسی که خدا را باور دارد و می داند که روزی به نزد خالق خود ایستاده خواهد شد و از او در مورد آنچه انجام داده است پرسیده خواهد شد دست به رشوت می زند؟ قطعا نه . پس وجود فساد نشان می دهد که خدا فقط در زبان و گفتار مردم ما بوده و در قلب شان وجود ندارد.
از فساد اخلاقی چی؟ تجاوز جنسی بر دختران فوتبالیست افغانستان در این اواخر خبر ساز شد. و کمی پس از آن رسوایی ارگ که تعدادی مدعی شدند بهترین وسیله و مهارت برای استخدام خانم ها در ارگ ریاست جمهوری افغانستان استفاده از پائین تنه است.
آیا فکر میکنید که مسلمانی که از خدا میترسد و خدا  در زندگی او وجود دارد دست به فحشا و زنا میزند؟ بدون شک نه
موارد همچون دروغ های خورد و کوچک از سیاسیون گرفته تا افراد عادی، تهمت های بزرگ از رسانه های صوتی تصویری شروع تا شبکه های اجتماعی، اسراف، خودنمائی، کمک و پشتیبانی از ظالم، قمار، سودخواری، و ... اعمالی هستند که از طرف اسلام نکوهش شده و شخص مسلمان مامور است تا از انجام آن بپرهیزد. اما اینگونه نیست تمامی این موارد و حتی بیشتر از آن در اجتماع مسلمانان و حتی به مراتب بیشتر از ممالک غیر اسلامی وجود دارد.
با همه اینها چگونه میتوان مدعی شد که خدا در زندگی مسلمان وجود دارد. شخص مسلمان نه در گفتار، بلکه درکردار خود از خدا میترسد و اورا حاضر و ناظر میداند.

۱۳۹۸/۰۲/۲۸

هجوم خاموش رسانه ها و سواد رسانه ای



در دنیای امروزی با وجود انواع اخبار و اطلاعات گمراه کننده و جعلی و روش های مختلف پوشش خبری و رقابت های منفی موجود ونیز پیوند رسانه های اجتماعی و رسانه های جمعی و گردش سریع و متقابل اخبار و اطلاعات در آنها، دانستن سواد رسانه ای امری واجب و ضروری برای تمام اتباع یک کشور است.
هجوم خاموش رسانه ها و سواد رسانه ای

سواد رسانه ای چیست؟ سواد رسانه‌ای یک نوع درک متکی بر مهارت است که می‌توان براساس آن انواع رسانه‌ها را از یکدیگر تمیز داد، انواع تولیدات رسانه‌ای را از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد. همچنین سواد رسانه‌ای آمیزه‌ای از تکنیک‌های بهره‌وری مؤثر از رسانه‌ها و کسب بینش و درک برای تشخیص رسانه‌ها از یکدیگر است.

به بیان ساده تر میتوان گفت:

سواد رسانه ای مجموعه ای از مهارت ها و دانشی است که ما به طور فعالانه برای قرار گرفتن در معرض رسانه ها، از آن استفاده می کنیم تا معنای پیام هایی را که رسانه ها ارائه می دهند را بهتر تحلیل و تفسیر کنیم.

در عصر حاضر فضای پیرامونی ما سرشار از رسانه های مختلف و فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی است که به طور فزاینده ای اطلاعات، سرگرمی و آگهی های مختلف را به ما عرضه می کنند. امروزه کودکان در یک محیط چند رسانه ای اشباع شده به سر می برند و به همان اندازه که می خورند و می خوابند، می خوانند و تماشا می کنند. در حال حاضر در خانه های اکثر ما، تلویزیون، رادیو، اینترنت، نشریات و کمپیوتر ها حضور دارند. شاید بتوان از میزان حضور کودکان در معرض رسانه ها کاست، اما به دلیل فراگیر شدن رسانه ها و عجین شدن آن ها در زندگی جدید و نیز عدم توانایی در نظارت و کنترل کامل کودکان و نوجوانان، هرگز نمی توان آنان را از رسانه ها و تأثیرات مختلف آن ها جدا ساخت.
همچنان فرهنگ و جامعه‌ی ما و حتی درک ما از واقعیت، از طریق اطلاعات و تصاویری که از طریق رسانه‌ها دریافت می‌کنیم شکل می‌گیرد. چند نسل پیش خانواده و دوستان قصه‌گویان فرهنگی ما بودند اما امروز تلویزیون، فیلم‌ها، موسیقی، بازی‌ها و اینترنت قوی‌ترین قصه‌گویان هستند. پیام‌های رسانه‌ای افکار، نگرش‌ها و اقدامات ما را تحت تاثیر قرار می‌دهند. ما دوست نداریم به این موضوع اعتراف کنیم اما همه‌ی ما تحت تاثیر تبلیغات، اخبار، موسیقی و سایر اشکال رسانه‌ای قرار می‌گیریم، به همین دلیل رسانه‌ها یک نیروی فرهنگی قدرتمند در جامعه هستند.
تجربه ثابت کرده است که مقابله فیزیکی با امواج رادیویی و کدهاي 0و1 ،نه تنها توفیق چندانی حاصل نکرده است بلکه گاه به شکست هاي جبران ناپذیري انجامیده است. حتی وضع قوانین صرفا محدود کننده به دلیل دشـواري در ضـمانت اجـرا موفقیت چندانی در پیش رو نداشته و ندارد.
یکی از ابزارهاي مقابله با قدرت نرم وجنگ رسانه اي؛ آموزش سـواد رسـانه اي و اولویـت دادن بـه سواد رسانه اي به عنوان مهارتی حیاتی براي شهروندان در قرن 21 است.
سواد رسانه ای افزایش آگاهی افراد نسبت به اشكال مختلف پیام های رسانه ای است که در زندگی با آن ها مواجه هستند. این آموزش به شهروندان کمک می کند تا درك کنند رسانه ها چگونه به بینش ها و باورهای مردم نفوذ می کنند. به فرهنگ های عمومی شكل می دهند و در تصمیم گیری های انسان ها تأثیر می گذارند. آموزش سواد رسانه ای مهارت شهروندان را در برخورداری از تفكری انتقادی و یافتن راه حل هایی خالقانه تقویت می کند به گونه ای که این شهروندان به مصرف کنندگانی خردگرا تبدیل شوند. این آموزش به افراد کمک می کند تا قدرت کنترل بیشتری نسبت به رسانه ها و تعابیر آن ها داشته باشند تا بتوانند تأثیرات مثبت ناشی از آن ها را قوت بخشیده و از تأثیرات منفی آن ها بكاهند.
از چند دهه گذشته، کشورهای زیادی با درك ضرورت آموزش سواد رسانه ای، این نوع از سواد را جزء حقوق شهروندان خود بر شمرده اند. آن ها سعی کرده اند در کنار آموزش مفاهیم سواد رسانه ای، اقتضائات و شرایط بومی کشورشان را نیز در نظر بگیرند.
افراد جامعه باید بر سواد رسانه‌ ای درست به اندازه‌ی سواد خواندن، سواد ریاضی و سواد فناوری تسلط داشته باشند تا بدانند چگونه از وقت خود برای استفاده از رسانه‌های مختلف بهره‌مند شوند.
مرکز تحقیقات سواد رسانه ای اروپا، سه فلسفه برای آموزش سواد رسانه ای مطرح می کند:
·         سواد رسانه ای، آموزشی برای زندگی در دنیای رسانه های جهانی است.
·         قلب سواد رسانه ای، پرسش آگاهانه است.
·         سواد رسانه ای جایگزینی برای سانسور، تحریم یا سرزنش رسانه است.
پیام‌های رسانه‌ای را با استفاده از تکنیک‌های مختلف (مانند زاویه‌ی دوربین، جلوه‌های ویژه، ترفندهای نورپردازی، موسیقی و غیره) می‌توان دستکاری کرد و تاثیر عاطفی آن را افزایش داد. پس قبل از قبول و  بازنشر هر خبر از خود این چند سوال را بپرسید:
1-      کی؟ این خبر توسط چه کسی تهیه شده است؟
2-      برای کی؟ مخاطب این خبر کی است؟
3-      با چی هدفی؟ منظور از تهیه خبر چی بوده است؟